زرد و بنفش و نیلی
سبز و آبی و کبود!
با بنفشه ها نشسته ام،
سالهای سال،
صبح های زود.
در کنارچشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیسشان به دست باد،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم،
رنگها بشکفته در زلال عطرهای گرم،
میتراود ازسکوت دلپذیرشان،
بهترین ترانه
بهترین سرود!
*
مخمل نگاه این بنفشه ها،
می برد مراسبکتر از نسیم،
ازبنفشه زار باغچه،
تا بنفشه زارچشم تو ــ که رسته در کنارهم ــ
زرد و نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود.
باهمان سکوت شرمگین،
با همان ترانه هاو عطرها،
بهترین هرچه بود و هست،
بهترین هرچه هست و بود!
*
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین بهشت ها گذشتم
من به بهترین بهارها رسیده ام.
*
ای غم همزبان بهترین دقایق حیات من!
لحظه های هستی من از تو پرشده است
آه!
در تمام روز،
در تمام شب،
در تمام هفته،
در تمام ماه،
در فضای خانه، کوچه، راه
در هوا، زمین، درخت، سبزه، آب،
در خطوط درهم کتاب،
در دیار گلگون خواب!
*
ای جدایی تو بهترین دلیل گریستن!
بی تو به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام.
*
ای نو زش تو بهترین امید زیستن!
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشتم.
*
در بنفشه زار چشم تو
برگ های زرد و نیلی و بنفش،
عطرهای زرد و آبی و کبود،
نغمه های ناشنیده ساز می کنند،
بهتر از تمام نغمه ها و سازها!
روی مخمل لطیف گونه هات،
غنچه های رنگ رنگ ناز،
برگ های تازه تازه بازمی کنند،
بهتر از تمام رنگها و رازها!
*
خوب خوب نازنین من!
نام تو مرا همیشه مست می کند
بهتر از شراب.
بهتر از تمام شعرهای ناب!
نام تو، اگر چه بهترین سرود زندگیست
من تو را
به خلوت خدایی خیال خود:
« بهترین بهترین من » خطاب می کنم،
بهترین بهترین من!